اولین باری که امیر صالح رو به اتلیه بردم هم ذوق داشتم هم استرس که نکنه گریه کنه و بترسه که خدا رو شکر تا حدودی خوب بود ولی اخر هر عکسی شروع به گریه میکرد تا دوباره دکور جدید رو که میچیدن دوباره اروم میشد و براش تازگی داشت. ...
اولین کتابهایی که برای امیر صالح خریدم این کتابها بوده که بیشتر اوقات با دقت نگاهشون میکرد اینم اولین اسباب بازی هایی بودش که برای گل پسرم خریده بودم این لباس ها رو هم برای اولین بار براش خریده بودم به مناسبت بله برون دایی جونش و این هم اولین لباس تابستونی و زمستانی پسرکم ...